نویسنده: علی رفیعی

 

تَرک، (اصطلاحی عرفانی) که در لغت به معنای واگذاردن، رها کردن و انجام ندادن است (لسان العرب، 405/1). اما در اصطلاح اهل عرفان عبارت است از رها کردن و واگذاشتن علائق مادی و هر نوع تعلق خاطر به غیر خدا و معبود حقیقی.
شرایط و آداب ترک، سرّاج نوشته است که برخی از مبتدئین و مریدان فقط مطالبی راجع به مخالفت با نفس در میدان تصوف و عرفان شنیده‌اند و گمان برده‌اند که اگر با ترک خوردن و آشامیدن نفس خویش را بشکنند از شرارتهای نفس خویش ایمن شده‌اند، ‌از این رو بدون هیچگونه راهنما و مرشدی به ترک عادات خوردن و آشامیدن پرداخته‌اند، ولی به جای اینکه به حق نزدیک شوند راه را گم کرده‌اند. اینان غافلند از اینکه ترک خود دارای شرایط و آدابی است که اگر رعایت نشود کمال مطلوب به دست نخواهد آمد، از شرایط مهم ترک، داشتن مؤدب و راهنماست که با ارشاد و توصیه‌های وی راه صحیح ترک را به دست آورد و از آداب ترک آن است که سالک به تدریج وزیر نظر مؤدب از خورد و خوراک خویش بکاهد و مرحله به مرحله متورکات خویش را بیشتر سازد، تا مواجه با ضعف نگردد و از وظائف واجب خویش باز نماند که این شیوه‌ی بزرگان است و چه بسا افرادی که در این راه بدون مؤدب قدم گزاردند و واجبات از آنها فوت شد (اللمع، 43). در شریعت، اندوختن مال و نهادن قوت یکساله و خوردن و آشامیدن حرام نیست و صوفیه و عرفا به اختیار خویش فقر را انتخاب نموده و ترک مراد و خواسته‌ی خویش کرده و غیر از حق اعراض نموده‌اند و از غیر حق اعتماد خود را بریده‌اند (شرح التعرف 1183/3-1184).
علت و فایده‌ی ترک، یکی از ارکان تصوف ترک کسب است، علت اینکه ترک کسب را از ارکان تصوف شمرده‌اند از آن رو است که نفس انسان هنگامی که دلیل و علتی پیدا کند که به آن اعتماد نماید طبیعتاً از حق اعراض خواهد کرد، از این رو وقتی سرگرم کسب و کار گردد بر آن کسب اعتماد پیدا می‌کند و توکل به حق را از یاد می‌برد و روزی رسان خویش را همان شغل و کسب خویش می‌داند و نه حق را، لذا ترک کسب از فواید مهمش پیدا کردن توکل است، و اگر سالکان و عارفان دعوت به ترک کسب می‌کنند فقط از این جهت است نه اینکه از روی کاهلی است و در جهت سربار خلق شدن (شرح التعرف، 1181/3). از دیگر فواید ترک راحت و آسایش است زیرا عاقلان و عارفان در طلب راحت و آسایش هستند و این حاصل نمی‌شود مگر با ترک علائق مادی، بنابراین هر کس عاقل است ترک را اختیار نموده و به قدر ترک خویش به آسایش و راحتی دست می‌یابد که اگر به ترک کلی روی آورد راحت کلی نیز به دست می‌آورد (الانسان الکامل، 333). از دیگر فوائد ترک، قدم گذاشتن در میدان عشق و ورود به ساحت عاشقی است و کسانی به میدان عشق و عاشقی وارد می‌شوند که خویشتن را ترک کنند و خویشتن خویش را در این راه ایثار نمایند (تمهیدات،‌ عین القضاة، 97). از دیگر فواید ترک فراغت و جمعیت است و آنجا که ترک بیشتر باشد فراغت و جمعیت بیشتری حاصل می‌گردد (الانسان الکامل، 217) البته این ترک زمانی نتیجه‌ی مطلوب می‌دهد که ترک دنیا از طرف سالک برای اظهار سخاوت، یا اقبال مردم به سوی او یا به جهتی دیگر نباشد، بلکه تنها برای خدا باشد. اگرچه ترک برای رسیدن به دنیا و آخرت در نظر عارفان حقیر و مختصر است (الانسان الکامل، 332-333).
سخنان مشایخ در مورد ترک، ابوسلیمان دارانی گفته است که حکیم با ترک دنیا از حکمت طلب نور می‌کند و به نور حکمت روشن می‌گردد. احمد بن ابی‌الحواری معتقد است که اگر در هنگام روی‌گردان شدن دنیا از تو نفس خویش را متمایل به ترک آن ببینی، این خدعه و نیرنگ است ترک واقعی آنگاه است که در زمان اقبال دنیا به تو آن را ترک کنی. جنید گوید: ما تصوف را با قیل و قال به دست نیاورده‌ایم بلکه با گرسنگی و ترک دنیا و قطع علاقه به الفتها و رها کردن مستحسنات به آن نائل شده‌ایم (طبقات الصوفیه، انصاری، 81، 120، 158). ابوالعباس مسروق گفته است: آنکه ترک تدبیر نماید، زندگانی راحت و آسایش به دست آورد از بایعقوب پرسیدند توکل چیست؟ گفت: ترک اختیار، و ابوالحسین نوری گوید: تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلف، و ترک عبارت است از ترک جمله نصیبهای نفس برای نصیب حق (امالی، پیر هرات، 204، 277؛ تذکرةالاولیاء، 474).
اقسام ترک: در نظر عارفان ترک دارای اقسام مختلفی است، که بی آنها دیده‌ی دل سالک گشاده نمی‌گردد و به سر منزل مقصود نمی‌رسد. هر یک از اقسام ترک دارای نوعی طلب و خواستن است که عبارتند از: ترک دنیا که در طلب آخرت انجام می‌گیرد، ترک هوای نفس برای صفای دل، ترک صحبت نامناسب که برای رسیدن به خلوت و عزلت است، ترک سخن غیر مفید برای دستیابی به معارف ربانی، ترک خواب بسیار برای بیدار شدن در ظاهر و باطن، ترک خوردن و آشامیدن بیش از حد برای رسیدن به غذاهای روحانی، ترک راحت و آسایش و طلبیدن محنت و بلاء و صبر کردن بر آنها، ترک تقلید در جهت رسیدن به تحقیق، ترک ناز برای نیل به درجه‌ی دردمندی و نیاز (لب لباب مثنوی، 190). عده‌ای اقسام ترک را ترک مال، ترک جاه، ترک دوستی مال و ماه، ترک گناهان، ترک اخلاق نکوهیده دانسته‌اند و اینها را نخستین شرط سلوک سالکان دانسته‌اند(انسان الکامل، 95) و آن را چهارمین رکن سلوک به شمار آورده‌اند و گفته‌اند که ترک رأی و اندیشه‌ی خود، اگر چه عبادت و طاعت باشد بر سالک واجب است، زیرا اگر سالک هر کاری را به رأی و اندیشه‌ی خود کند سبب دوری او از حق می‌شود اما اگر وی با امر هادی و مرشد کاری انجام دهد به حق نزدیک می‌گردد. و رکن ششم سلوک، ترک اعتراض است که سالک حق هیچگونه اعتراض و انکاری نسبت به هادی و راهنمای خویش ندارد (الانسان الکامل، 96).
درجات ترک، با توجه به تقسیم‌بندیهایی که در ترک گفته شده است هر سالکی با انجام هر یک از اقسام ترک یک درجه ترفیع پیدا می‌کند و یک قدم به حق نزدیک‌تر می‌شود، اما مهمترین و اساسی‌ترین مراحل ترک در نظر صوفیان و عارفان ترک جاه و مقام و ریاست‌طلبی است. زیرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که آخرین چیزی که از قلوب صدیقین خارج می‌شود حبّ جاه است و طبیعتاً مشکل‌ترین مراحل ترک نیز محسوب می‌گردد، از این رو گفته‌اند که عارف تا ترک ماسوی نگوید و ترک خودی نگوید، و دل را از هر نوع جاه‌طلبی و مقام خواهی خالی نکند به حریت و آزادی مطلق دست نمی‌یابد (شرح التعرف، 1183/3-1185). و زاهد مطلق آن است که به یک بار ترک دنیا کند و روی از مال و جاه به کلی بگرداند (الانسان الکامل، 333). و آنگاه محبت خدا در عارف و سالک خالص می‌گردد که او دیگر محبتها را ترک نماید مانند محبت به زن و فرزند، مال و جاه، زندگی و هر آنچه در انسان محبت ایجاد کند (التمهیدات، 138). برخی از عرفا ترک را همان زهد به شمار آورده‌اند. زیرا نوشته‌اند که زهد همان ترک شواغل در بدایات است (رسائل شاه نعمت‌الله ولی 172/4). چنانکه بعضی ورع و پاکدامنی و تقوی را ترک شبهات دانسته‌اند (رسالة القشیریة، 109-110). سالک در مسیر خویش باید که تمام دلبستگیها را یکی پس از دیگری کنار نهاده و ترک نماید وگرنه در سلوک متوقف می‌شود و توقف در سلوک نقص است و خلاف مقصود طریقت از این رو با ترک هر مرحله از موارد این دلبستگیها به مقامی نائل می‌گردد که ناگزیر است از آن نیز عبور کند از این رو ابن عربی مراحل ترک و طی مقامات سلوک را مفصلاً از باب هفتاد و پنج تا باب صد و هشتاد و شش شرح داده است (الفتوحات المکیة، 143/2-381).
منابع :
علاوه بر آنچه در متن یاد شده است، مصباح الهدایة، کاشانی، 373؛ شرح اصطلاحات تصوف، گوهرین، 53/2-67.
منبع مقاله :
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسه‌ی انتشارات حکمت، چاپ اول.